• وبلاگ : ترانه هاي ديگر
  • يادداشت : علي زيبا
  • نظرات : 0 خصوصي ، 1 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + ا. ش. 

    سلام، در بايگانيِ خلوصِ بندگانِ بارگاه باري، چه آستاني و بارگاهي، برتر از آستان عليّ اعلي. همو که خورشيد بي غروب آسمان ولايت است و ساقي کوثر. حيدر و مرتضي. امير مومنان و شير بيشه ي ابداع و عقل پير بوده و تکسوارست هنوز. ايشان که چهره ي وارسته ي حقيقت هستند و پرچمدار راستين رأيت. بازوي توانمند حريم ِ حرم ِ خداوندي. آفتاب نوراني. بوي گل محمدي و سنبل و ياس و سمن و ارغوان. همو که نه آستانه اش، بل، خاکِ کفِ پايِ زائرينش نيز، طوطياي چشم همگان، از عاشقان و عارفان است. پدر حسنين، که اگر اين روزها بنويسي و از حسين اش (ع)، آن ارباب عشق و عاشقترين بندگان، آن جمال بي بديل يار، آن مليک مملکت بردباري و تسليم، آن محيط عشق و محبت، ننويسي، نميشود.

    حسين جان: «بي همگان به سر شود، بي تو به سر نميشود». راستينش اين که، همه، درمانده ي آرايش آنهايند، شما تنها نيستيد. و اين که، آنها کريمانند و راز درون دلها ميدانند. صدق و شرف و راستي را، آنها پرورش داده اند و آبياري. واژه هاي شما هم به دل مشتاقان و دوستان آنها انشاء الله مينشيند. باز هم از آنها بنويسيد. ميماند تا قيامت، طفلان اين دبستان، هرگزي ره گم نميکنند.

    پاسخ

    سلام، دوست دارم كه بنويسم، اما فكر مي كنم كه اين كار يعني نوشتن در مورد علي يا حسين يكي از سخت ترين كارهاي دنياست. علي فرياد حقيقت بود توي دنيايي كه مردم عادت به سازشكاري داشتند....مني كه يك ذره شبيه به علي نيستم چطور از او بنويسم..... موقعي كه مي نويسم يه آينه روبه روم مي ياد انگار، آينه اي كه بهم ميگه لازم نيست تظاهر كني كه تو طرفدار علي هستي، وقتي كه يه ذره هم شبيهش نيستي.... و بعد از چهره خودم خجالت مي كشم.....وحسين...... انگار هنوز در كربلاست و من در مرز بين دوجبهه ايستاده ام، صداي هل من ناصر ينصرني حسين را مي شنوم اما.... چه شرمي اين زندگي دارد بعد او....