رها کن کودکانم را
رها کن کودکانم را
ای شیطان آویخته
بر نگاههای مات و لبهای دوخته
بر شرم سکوت و خونهای ریخته
بر وهمی که با دروغ آمیخته
بر چشمی که از حقیقت گریخته
رها کن کودکانم را
کودکان ایرانی و غزه ای ام را
ای شیطان آویزان
بر شراره های سوزان توابراهیم در گلستان بیدار خواهد شد
ای مرده تر از مردگان تمامی دوران
زندگی حقیقتی ست که تو نخواهی دانست
رها کن کودکانم را......
بر بام جهان فریادی ست
بر بام جهان فریادی ست
که گوشهای تو رایارای شنیدن آن نیست
تو فرو خواهی رفت
در اعماق سیاه و سوزان
گویی که هرگز نبوده ای......
و جهان با همه خوبی و زیبایی
کودکانم را در آغوش خواهد گرفت
همچون مادری که گمشده ی سالیان دور را می یابد......