خداوند معلم دنیاست!
گفته بودی که برات بنویسم که یگانه پرستی در عمل یعنی چی و من منظورم چیه که هی میگم ما توی کارهامون یکتاپرست نیستیم و کاملا نشون می دیم که به قدرتهای دیگه ای به جزخدا اعتقاد داریم.
تمام ترسیدنهای دنباله دار ما (مثل ترس از دست دادن محبت دیگران، ترس از دست دادن چیزهای مادی مثل پول و خونه و....) تمام نگرانی های ما راجع به چیزهای مختلف درست مساوی با اینه که به قدرت بی وچون و چرای خدا شک داشته باشی.
منو ببخش که چیزهای دردناک رو بهت می گم. اما تمام اینا رو می گم به خاطر اینکه می دونم دردش الانه و وقتی که من وتو این موضوع رو کاملا درک کنیم و بتونیم خداپرست باشیم اونوقت دیگه این دردها برای همیشه تمام خواهند شد.
یه تئوری هست که می گه دنیا جایی برای یادگیری ست که معلم آن خداست. معلمی که درسهای خودش رو به شیوه های مختلف به بشر ارائه می کنه. به نظر می یاد این تئوری درستی باشه. چون فکر می کنم من و تو اینو به شکلهای مختلفی توی زندگی خودمون دیدیم.
مثلا خود من یادمه که یه چیز مهم رو باید می فهمیدم و خدابه شکلهای مختلف و دردناکی اون درس رو برام تکرار کرد.
اول همش تعجب می کردم و نمی تونستم بفهمم. خیلی ناراحت می شدم از اینکه با وجود رنج زیادی که از اون قضیه می برم چرا این مرتب برام تکرار می شه. تا اینکه ... تا اینکه یه روز فهمیدم که هدف از تمام اون ماجراها این بود که یه چیزی رو یاد بگیرم. تازه اون موقع فهمیدم که اون داره بازی رو کنترل می کنه و اون دردها و واون افتادنها برا اینه که می خواد بهم چیزی رو بده که ارزش تمام اون سختی ها رو داشت و هزاربرابر بیشتر ارزش داشت.
به محض اینکه اون درس رو گرفتم بدون اینکه تلاشی در جهت تغییر شرایط اطرافم کرده باشم یه دست نامرئی از بالا اومد و همه چیز رو تغییر داد. و اون عوامل که شاید بیشتر از یک سال باعث آزارم بودند به یکباره ناپدید شدند. انگار که هرگز وجود نداشتند. می تونم اینطوری بگم: چیزهایی که به نظرم غیرقابل تغییر می یومدند مثل جاری شدن آب تغییر کردند. و این کاملا معجزه بود. اون موقع حضور اون نیروی نامرئی رو حس کردم که حوادث اطراف رو براساس اتفاقات درونم کنترل می کرد.