این یه رازه که یه ماهی میدونه
آخرش یه روز سکوتو می شکنم
به همه دنیا می گم چشمه چیه
به همه می گم که چشمه روشنه
عشق تنها هدف واقعیه
به همه می گم که چشمه آبیه
بی خیالش که دلم تنگ می شه
دوست دارم دنیای بیهودگی یا
پر آواز شباهنگ بشه
بذار این دوروزه بگذره برم
بی خیالش که دارم می میرم
کاش می شد قشنگ زندگی کنم
من از این نامردی یا دلگیرم
ماه وچشمه! دل من! نگاه من!
ماه مث روحه وچشمه مثل تن
روح چشمه چه زلاله مثل ماه
توی چشمه ماهی یا می خندن
ماهی یا عشقشونه شنا کنن
توی چشمه زلال مهتابی
این یه رازه که یه ماهی می دونه
راز چشمه رو به ما بگو ماهی!
اون میگه حس لطیف چشمه رو
نمی شه واسه ما آدما بگه
ما که رنگ زشت ماهی دودی ایم
آخه اون چی می تونه به ما بگه
اون می گه باید جدا بشیم از این
دنیای بدو بدو، شهر فرنگ
دلا رو تو آسمون رها کنیم
بعد بریم کنار چشمه قشنگ
من و چشمه، چشمه مهتاب.....آه
من و رویای یه ماهی تو سرم
من و چشمه، لرزش آب وماه
آخرش یه روز توچشمه می پرم
شهریور 1386