برای بهاران ترانه ندارم.....
چه دارد درون دلم آشیانه؟
برای بهاران ندارم ترانه
برای بهاران بهانه ندارم
در این شهر برفی، دریغا بهارم
دریغا سکوت است و دل، ابری، آری
ندارم بهاری، ندارم بهاری
دریغا دلم مثل یک شهر آتش
فروزان و سرخ است و داغ و مشوش
من امشب که سربرزمین می گذارم،
دعا می کنم تا بروید بهارم
بهاری دل انگیز و رویایی آری
بهاری چنین نه، بهاری بهاری
بهار سرورآوری جاودانه
پرازرویش بی قرارجوانه
بهاری که درآن غم نان نباشد
ومجنون اسیر بیابان نباشد
نباشد سیاهی ی پنهان،..... نباشد
ویک قلب، حتی، پریشان نباشد
...............