رمضان جاودانه باد.....
اتفاقی در شرف وقوع است، مثل پرنده ای رها، گاه احساس می کنی که بندهای بزرگی از پایت گشوده اند و از ذهنت.
با شگفتی و تعجب به خود می نگری، چیزی غیرقابل وصف در درون تو می جوشد، جوشش نه از نوع فوران. جوششی مثل چشمه.
جلوه ای ست در تو، آنقدر متفاوت و آنچنان زیبا که خود را به سختی می شناسی.....
فرصتی برای زندگی، فرصتی برای «بودن» به تو داده شدن است.
فرصتی خاص، متفاوت و شگفت انگیز، از نوع اعجاز.
انتظارش را نداشتی، مثل پرنده ای که تلاش می کرد راه رفتن بیاموزد و به ناگاه بر شانه های خود بال یافته است، حیرانی.
پنجره های رازی بزرگ را شکوهمندانه به سوی تو گشوده اند.
رمضان، در تو و در اتمهای جهان، حلول کرده است.
عطر صبحی تازه از باغهای بهشت به تو می گوید که زمان دگرگونی ست.
جوانه هایی تازه رسته در تو. رمضان، رمضان، رمضان جاودانه باد.......