شبنم داغی بیار
آه، سراپا غزلی، من کجام
من نفس خسته ی بی ادعام
حس قشنگی ست، ترم می کند
ساده بگویم سحرم می کند
من دل دیوانه ی بی طاقتم
که به جنون می کِشدم حیرتم!
باز هم از کوچه ی باران بگو
قصه ی آن آه- وَ آن آرزو
شب زده ام، شبنم داغی بیار
تشنه ام ای ماه، چراغی بیار......