سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ترانه های دیگر

واقعه ای به عظمت یک رستاخیز

سخت می توان باور کرد.... زمین خشک و سرد زمستانی به نظر پایداراست، سکوتی که در یخهای زمستان چمباتمه می زند در حصار سنگینی است که شکست ن آن غیرممکن به نظر می رسد.... بادهای سرد چندین ماه است که با هوهوی رعب آور خویش ته مانده رمق زمین را در خود فرو برده اند و آخرین برگهای خشک را با قدرت در خاک مدفون کرده اند.
زندگی بار خود را جمع کرده و رفته ست. گویی مرگ قصد دارد چهره تمام نمای خودرا خودپرستانه بردیوار طبیعت بکوبد هیچ نشانه ای از پرندگان را به بازگشت امیدوار نمی سازد و هیچ آوایی باقی مانده شان را از کوچ باز نمی دارد. زمستان با هیاهویی ناشنیدنی  خود را گسترده است.
درست در همین زمان.... هنگامی که زمستان ثبات خود را با تبختر به رخ جهان کشیده است و همچون شاهان خودرا شکست ناپذیر می پندارد..... ناگهان نسیمی وزیدن آغاز می کند..... واقعه ای در حال وقوع است. به عظمت یک رستاخیز....
یا محول الحول والاحوال.... جنبش جوانه ها در کجای دنیای تو از چشمان بی بصیرت ما پنهان شده بود که مرگ را ابدی می پنداشتیم و زندگی را نمی دانستیم که در سرانگشتان تو جاریست و با اشاره تو پندار ما برخاک می ریزد و جهان در چشم به هم زدنی چشم باز می کند پراز جوانه و نور و باران و طراوت و عشق....
آری این بهار است که تو در بطن زمستان و در برابر چشمان ناباور ما شکوفایش می کنی....


+ نوشته شده در پنج شنبه 90/12/25 ساعت 11:9 صبح توسط وجیهه نوربخش | نظر