غزه
غزه
ای آیه های زخمی و خونین... و ای اقصای طوفانی
برجان خشک و سردو تبدارم... مانند بارانی
من شرم این دنیای وهم انگیز تاریکم
تو آفتاب زندگی بخش بهارانی
من سالها در خویش، همچون سکوتی در شب تاری فرو رفتم
همچون غباری در، زیر سم اسبان سرخ آرزو بر باد
اما کمند تو، روحی به جان خسته من داد و برهم ریخت
کاخ سکوتم را
از ریشه و بنیاد
فریاد،
فریاد ای دنیا
این خاک، بی ریشه نمی ماند
فرهاد،
بی تیشه می میرد
مجنون سبویی دارد و گر نشکند لیلی
عشق بال و پر نمی گیرد
فریاد ای دنیا
غزه
این لحظه های عاشقانه این بلندای جنون برخاک
غزه
این خاک بر افلاک
تا بی نهایت تا ابد جاریست
آه ای مردم
چیزی در این دنیا
جز عشق زیبا نیست