پر می شوم از تو.....
ابرم
آنگه که ببارم
پرمی شوم از گرمی لبخند تو آنقدر که چون مه
بر بام و هوایم
از حس تو خیسم
از خویشتن – این سردو ترک خورده ی سر در گمِ پررنج- رهایم
پرمی شوم از گرمی لبخند تو آنقدر که مستم
آنقدر که می دانم:
«تو» دلیلی ست که هستم